تاریخ،اجتماعی،جغرافیا وبلاگی برای دانش پژوهان
| ||
|
روزی دختری زیبا نزد کوروش کبیر رفت وبه او گفت : من عاشق تو شدم با من ازدواج کن کوروش به دخترک گفت : من شایسته ی تو نیستم من برادری دارم که زیبا و جوان است او شایسته ی شماست الان پشت شما ایستاده دختر برگشت وپشت خود را نگاه کرد … اما کسی نبود… کوروش به او گفت اگر عاشقم بودی برنمی گشتی… نظرات شما عزیزان: [ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391
] [ 7:56 PM ] [ سارا ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |